من جهنمی شوم برای اینکه دیگران بهشت روند؟

01 بهمن 1395 توسط محمدی

چرا زمانی که مادر به فرزند کوچکتر خود تذکر می دهد یا او را به ناحق تنبیهی می کند خواهر یا برادر بزرگتر از این ماجرا جری می شوند و به رفتار مادر واکنش نشان میدهند؟ در حالی که شارع مقدس ما را از کوچکترین بی احترامی به والدین منع کرده است! چگونه می توان با این تعارض کنار آمد؟ دیدن تنبیه خواهر یا برادر کوچکتر به قدری ناراحت کننده است که سکوت اختیار کردن دشوار می شود.دشواری زندگی در صورت عاق والدین شدن هم به قدری است که نمی توان آن را نادیده گرفت.

چرا برخی از زن و شوهرها بیش از حد روی بهشت و جهنم یکدیگر حساس هستند؟ به گونه ای که برای هم دردسر و دلخوری ایجاد می کنند؟

جواب: خداوند برای هر یک از افراد در نقش های مختلف وظایف مشخصی را تعیین کرده است، اگر هر فرد وظیفه خود را به درستی انجام دهد در زندگی دچار هیچ تعارض و مشکلی نمی شود. کسی که دختر یا پسر یک خانواده است تنها وظیفه دارد که نقش فرزندی یا برادری یا خواهری را ایفا کند. اگر فرد از حیطه وظایفی که خداوند برای او مشخص کرده است تجاوز کند شک نکند که از مسیر حق هم منحرف می شود.لذا احساس مسئولیت داشتن بیش از حد نسبت به خواهر یا برادر منجر به بی احترامی به والدین می شود.

احساس مسئولیت بیش از حد برادر به خواهر منجر می شود که به جای خواهر تصمیم بگیرد چه برای ازدواج او و چه برای بیرون رفتن او از منزل! در حالیکه نمی داند اینطور دارد به اقتدار پدر در خانواده لطمه می زند و منجر به منزوی شدن پدر می شود که این خود تبعات بسیار بدی دارد؛ دخالت کردن میان دعوای پدر و مادر هم از این قبیل احساس مسئولیت های افراطی به حساب می آید.

همچنین دقت زن و شوهرهای مذهبی بر ریزترین عمل یکدیگر و تذکرهای بیجا و پی در پی برای اینکه در بهشت کنار هم باشند بعید نیست که منجر به اعصاب خوردی طرف مقابل شود که نه تنها منجر به بهشت رفتن نمی شود بلکه ممکن است آتش جهنم را برای هر یک به دنبال داشته باشد.

خب سکوت در مقابل رفتارهای ناپسند خانواده هم جایز نیست پس چه کار کنیم؟

1)دین اسلام برای رفع این مشکل توصیه به امر به معروف و نهی از منکر نموده است که خود دارای شرایط و 3 مرحله است:

اول آن که باید در طرف مقابل احتمال تاثیر بدهیم گاهی میدانیم احتمال تاثیری وجود ندارد اما بازهم به بهانه دوست داشتن طرف مقابل دوست داریم تذکر بدهیم، به هر حال دعوا پیش می آید و این از حربه شیطان است! دوم آن که مطمئن باشیم عمل طرف مقابل حرام است یا آنکه واجبی را ترک کرده، متاسفانه گاهی آن چنان بر مستحبات پافشاری می کنیم که گویا افضل واجبات است.

در مواقعی هم که خطر جانی یا آبرویی در میان باشد نباید تذکر داد، مثلا ممکن است کسی به واسطه این تذکر دست به خودکشی بزند.

درباره تذکر به والدین هم شرایطی وجود دارد که مربوط به مسائل اخلاقی می شود و باید تک تک آن ها را رعایت کرد.

مراحل تذکر اول به صورت اخم کردن و رو ترش کردن چهره و روبرگرداندن، سپس تذکر زبانی و بعد اگر هیچکدام نشد تنبیه است، که تنبیه والدین از سوی فرزند هیچ جایگاهی ندارد، بلکه برای نشوز همسر و تربیت فرزند جایگاه دارد؛ که آن هم دارای شرایط است و نباید به قرمز شدن یا کبودی بدن ختم شود بلکه با همون چوب مسواکی که اسلام توصیه نموده تحقق می یابد.

احساس مسئولیت افراطی از آن جا نشأت می گیرد که خود را مأمور به نتیجه می دانیم نه به وظیفه، والدین یا دیگر اعضای خانواده اگر مرتکب عمل ناپسندی شدند و امر به معروف و نهی از منکر هم در آنان ولو با تکرار اثری نداشته باشد دیگر ما را به خاطر عمل آن ها مواخذه نمی کنند ما وظیفه خود را انجام دادیم و تمام!! من جهنمی شوم برای این که دیگران بهشت بروند؟ این دلسوزی نیست حماقت است!! اسلام هیچوقت چنین چیزی از ما نخواسته است.

والسّلام علیکم و رحمة الله

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

تجلی حضرت زینب سلام الله علیها از عصر عاشورا

23 مهر 1395 توسط محمدی

عمر سعد با لشکریان خود ترتیب کار را اینچنین داده بودند که روز دوازدهم اسرا را به اصطلاح با طبل و شیپور و با دبدبه به علامت فتح وارد کوفه کنند و به خیال خودشان آخرین ضربت را به خاندان پیغمبر بزنند. اینها را حرکت دادند و بردند در حالی که حضرت زینب سلام الله علیها شاید از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته است. سرهای مقدس را قبلا بریده بودند. تقریبا دو ساعت بعد از طلوع افتاب در حالی که اسرا را وارد کوفه می کردند دستور دادند سرهای مقدس را به استقبال آن ها ببرند که با یکدیگر بیایند. وضع عجیبی است غیر قابل توصیف! دم دروازه کوفه (دختر علی، دختر فاطمه اینجا تجلی می کند) این زن باشخصیت که در عین حال زن باقی ماند و گرانبها، خطابه ای می خواند.

راویان چنین نقل کرده اند که در یک موقع خاصی حضرت زینب سلام الله علیها موقعیت را تشخیص داد: «و قد اومأت» دختر  حضرت علی علیه السّلام یک اشاره کرد. عبارت تاریخ این است: «و لم ار والله خفرة قطّ انطق منها». این «خفره» خیلی ارزش دارد. «خفره» یعنی زن با حیا. این زن نیامد مثل یک زن بی حیا حرف بزند. حضرت زینب سلام الله علیها آن خطابه را در نهایت عظمت القاء کرد. در عین حال دشمن می گوید: «و لم ار و الله خفرة قطّ انطق منها» یعنی آن حیای زنانگی از او پیدا بود. شجاعت حضرت علی علیه السّلام با حیای زنانگی در هم آمیخته بود. در کوفه که بیست سال پیش حضرت علی علیه السّلام خلیفه بود و در حدود پنج سال خلافت خود خطابه های زیادی خوانده بود، هنوز درمیان مردم خطبه خواندن حضرت علی علیه السّلام ضرب المثل بود. راوی گفت: گویی سخن حضرت علی علیه السّلام از دهان حضرت زینب سلام الله علیها می ریزد، گویی که حضرت علی علیه السّلام زنده شده و سخن او از دهان حضرت زینب سلام الله علیها می ریزد. می گوید وقتی حرف های حضرت زینب سلام الله علیها _که مفصل هم نیست، ده دوازده سطر بیشتر نیست_تمام شد، مردم را دیدم که همه، انگشتشان را به دهان گرفته و می گزیدند.

این است نقش زن به شکلی که اسلام می خواهد؛ شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم. تاریخ کریلا به این دلیل مذکّر-مؤنّث است که در ساختن آن، هم جنس مذکّر عامل مؤثری است ولی در مدار خودش، و هم جنس مؤنّث در مدار خودش. این تاریخ به دست این دو جنس ساخته شد.

حماسه حسینی، جلد اول

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

حکم شرعی خواندن زن در مجالس عزاداری

22 مهر 1395 توسط محمدی

آیا خواندن زن در مجالس عزاداری با علم او به اینکه مردان نامحرم صدای او را می شنوند جایز است؟

جواب:اگر خوف مفسده باشد باید از آن اجتناب شود.

برگرفته از پایگاه اینترنتی مقام معظم رهبری

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

کتاب های عاشورایی برای مداحان و واعظان

22 مهر 1395 توسط محمدی

پیشنهاد منابع معرفتی، تاریخی، ادبی برای اهالی هیات از سوی رهبر انقلاب؛

1-آیات معرفتی و اخلاقی قرآن،

2-نهج البلاغه،

3-کلمات حضرت زهرا سلام الله علیها،

4- اصول کافی،

5-من لا یحضره الفقیه،

6-لهوف سید بن طاووس،

7-ارشاد شیخ مفید.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

خصوصیات قیام عاشورا

21 مهر 1395 توسط محمدی

بازشناسی «خصوصیات قیام عاشورا» بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

«عاشورا یک واقعه استثنایی بود.» ۱۳۷۱/۴/۱۰ [۱] «یک حادثه‌ی تاریخی صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود.» ۱۳۸۴/۱۱/۵ [۲] درواقع «حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام به برکت جهادش، اسلام را زنده کرد.» ۱۳۷۴/۳/۳ [۳] چنین حادثه‌ای حاوی ویژگی‌ها و خصوصیات خاص خود است که آن را از دیگر حوادث و قیام‌ها در طول تاریخ متمایز کرده و باعث شده که «قیام عاشورا» اثری بنیادین در سرنوشت اسلام و حفظ آن بگذارد.
برخی از این خصوصیات بدین شرح‌اند:

۱. اخلاص
یکی از مهم‌ترین خصوصیات نهضت حسینی «اخلاص» است: «حرکت حسین‌بن‌علی، حرکتی خالصاً، مخلصاً و بدون هیچ شائبه، برای خدا و دین و اصلاح جامعه مسلمین بود… این‌که حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام فرمود: «انّی لم اخرج اشراً و لابطراً و لاظالماً و لامفسداً» خودنمایی نیست؛ خود نشان دادن نیست؛ برای خود، چیزی طلبیدن نیست؛ نمایش نیست. ذرّه‌ای ستم و ذرّه‌ای فساد، در این حرکت نیست. «و انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّة جدّی.» این، نکته بسیار مهمّی است. انّما: فقط! یعنی هیچ قصد و غرض دیگری، آن نیّت پاک و آن ذهن خورشیدگون را مکدّر نمیکند.» ۱۳۷۲/۱۰/۲۶ [۴]

و همین اخلاص هم عامل ماندگاری قیام اباعبدالله (علیه‌السلام) شده است:
«کار امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام، از کارهایی است که یک سر سوزن ناخالصی در آن نیست. لذا شما میببینید این جنس ناب، تا کنون مانده است و تا ابد هم خواهد ماند.» ۱۳۷۲/۱۰/۲۶ [۵]

۲. عقل و منطق
حرکت امام حسین (علیه‌السلام) حرکتی متکی بر «عقل و منطق» بود. درحالی که: «جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی امامت است.» ۱۳۷۵/۳/۲۰ [۶] اما «بنی‌امیّه، امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهی تبدیل کردند.» ۱۳۷۵/۳/۲۰ [۷] در چنین شرایطی «یزیدی که بر سر کار آمده بود، نه با مردم ارتباط داشت، نه علم داشت، نه پرهیزگاری و پاکدامنی و پارسایی داشت، نه سابقه جهاد در راه خدا داشت، نه ذرّه‌ای به معنویات اسلام اعتقاد داشت، نه رفتار او رفتار یک مؤمن و نه گفتار او گفتار یک حکیم بود. هیچ چیزش به پیامبر شباهت نداشت. در چنین شرایطی، برای کسی مثل حسین‌بن‌علی -که خود او همان امامی است که باید به جای پیامبر قرار گیرد- فرصتی پیش آمد و قیام کرد.» ۱۳۷۹/۱/۲۶ [۸]

بنابراین حرکت حسینی مبتنی بر منطقِ قیام علیه حاکمیتی که بزرگ‌ترین انحراف را به جامعه‌ی اسلامی تحمیل کرده شکل می‌گیرد:
«عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله‌ی این بیانات نورانی، بیان‌کننده‌ی یک منطق مستحکم است.» ۱۳۸۴/۱۱/۵ [۹]
ازجمله آنکه:
«[حضرت] خطاب به لشکر دشمن، این‌گونه فرمود: «ایّهاالنّاس، انّ رسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) قال: «من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله، ناکثاً لعهدالله، مخالفاً لسنّة رسول‌الله یعمل فی عبادالله بالاثم والعدوان ثم لم یغیّر بقول و لا فعل کان حقّاً علی الله ان یدخله مدخله»؛ یعنی اگر کسی ببیند حاکمی در جامعه، بر سرِ کار است که ظلم میکند، حرام خدا را حلال میشمارد، حلال خدا را حرام میشمارد، حکم الهی را کنار میزند -عمل نمیکند- و دیگران را به عمل وادار نمیکند؛ یعنی در میان مردم، با گناه، با دشمنی و با ظلم عمل میکند -حاکمِ فاسدِ ظالمِ جائر، که مصداق کاملش یزید بود- «و لم یغیّر بقول و لافعل»، و با زبان و عمل، علیه او اقدام نکند، «کان حقّاً علی الله ان یدخله مدخله»، خدای متعال در قیامت، این ساکتِ بی‌تفاوتِ بی‌عمل را هم به همان سرنوشتی دچار میکند که آن ظالم را دچار کرده است؛ یعنی با او در یک صف و در یک جناح قرار میگیرد. این را پیغمبر فرموده است.» ۱۳۷۴/۳/۱۹ [۱۰]

۳. عزت
یکی دیگر از ویژگی‌های قیام حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) «عزت» است:
«حرکت امام حسین، حرکت عزّت بود؛ یعنی عزّت حق، عزّت دین، عزّت امامت و عزّت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیه‌السّلام مظهر عزّت بود و چون ایستاد، پس مایه‌ی فخر و مباهات هم بود. این عزّت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را میزند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمی‌ایستد و عقب‌نشینی میکند؛ این دیگر نمیتواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کرده‌اند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیه‌السّلام این پرچم را محکم نگه داشت.» ۱۳۸۱/۱/۹ [۱۱]

این خصوصیت در گوشه‌گوشه‌ی نهضت حسینی نمود یافته است:
«همان جایی هم که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) یک شب را مهلت میگیرد، عزتمندانه مهلت میگیرد؛ همان جایی هم که میگوید: «هل من ناصرٍ» -استنصار میکند- از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم‌های گوناگون برخورد میکند و با آنها حرف میزند و از بعضی از آنها یاری میگیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این هم یک عنصر برجسته‌ی دیگر است.» ۱۳۸۴/۱۱/۵ [۱۲]

۴. غربت و مظلومیت
امام حسین (علیه‌السلام) در قیام و مبارزه‌ی خود علیه دستگاه ظلم و جور که با قصد «احیای اسلام» صورت می‌پذیرفت «غریبانه» وارد میدان شد:
«دشوارترین مبارزه، مبارزه‌ی غریبانه است… در حادثه‌ی عاشورای امام حسین علیه‌السّلام، حتی کسانی مانند «عبدالله‌بن‌عباس» و «عبدالله‌بن‌جعفر» که خودشان جزو خاندان بنی‌هاشم و از همین شجره‌ی طیّبه‌اند، جرأت نمیکنند در مکه یا مدینه بایستند، فریاد بزنند و به نامِ امام حسین علیه‌السّلام، شعار بدهند. چنین مبارزه‌ای، غریبانه است و مبارزه غریبانه، سخت‌ترینِ مبارزه‌هاست. همه با انسان، دشمن. همه از انسان، رویگردان. در مبارزه امام حسین علیه‌السّلام، حتّی برخی از دوستان هم معرضند. چنان‌که به یکی از آنها فرمود: «بیا به من کمک کن.» و او به جای کمک، اسبش را برای حضرت فرستاد و گفت: «از اسب من استفاده کن!» غربت از این بالاتر و مبارزه از این غریبانه‌تر؟! آن وقت در این مبارزه‌ی غریبانه، عزیزترین عزیزانش در مقابل چشمش قربانی شوند.» ۱۳۷۳/۳/۱۷ [۱۳]

«مظلومیت» اباعبدالله (علیه‌السلام) نیز ناشی از همین غربت ایشان است:
«از هزار و اندی آدمی که با امام حسین علیه‌السّلام، از مکه به راه افتاده، یا در بین راه به حضرت پیوسته بودند، در شب عاشورا تعداد اندکی ماندند که با مجموع آنچه که روز عاشورا خودشان را به حضرت رساندند، هفتاد و دو نفر شدند! این، مظلومیت است. این مظلومیت، به معنای کوچکی و ذلّت نیست. امام حسین علیه السّلام، عظیمترین مبارز و مجاهد تاریخ اسلام است؛ چون او در چنین میدانی ایستاد و نترسید و مجاهدت کرد. اما این انسان بزرگ، به قدر عظمتش، مظلومیت دارد. همان‌قدر که بزرگ است، همان قدر هم مظلوم است؛ و با غربت هم به شهادت رسید.» ۱۳۷۱/۴/۱۰ [۱۴]

و همین، عامل «عظمت» این حرکت و شهدای آن است:
«عظمت شهدای کربلا به این است! یعنی برای احساس تکلیف، که همان جهاد در راه خدا و دین بود، از عظمت دشمن نترسیدند؛ از تنهایی خود، احساس وحشت نکردند؛ کم بودن عدّه‌ی خود را مجوزّی برای گریختن از مقابل دشمن قرار ندادند. این است که یک آدم را، یک رهبر را، یک ملت را عظمت میبخشد: نترسیدن از عظمت پوشالی دشمن.» ۱۳۷۱/۴/۱۰ [۱۵]

۵. معنویّت و عبودیّت
«تسلیم مطلق خدا بودن» یکی دیگر از جمله ویژگی‌هایی است که در سرتاسر قیام عاشورا جلوه می‌کند. امام حسین (علیه‌السلام) در موقعیت‌های گوناگون، این خصوصیت را در رفتار خود نمایان کرده است:
«[در رفتار امام حسین] همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعین‌حال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همه مراحل هم این‌طور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آن‌جا که سخنرانی کرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده فی جید الفتاة»، صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین میکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانه همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه دستها را به طرفش دراز کرده‌اند و نسبت به او اظهار ارادت میکنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمعیت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّه‌ای اضطراب در این مرد خدا و این بنده‌ی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد.» ۱۳۷۹/۱/۲۶ [۱۶]

حادثه منحصربه‌فرد
قیام عاشورا با این خصوصیات، حادثه‌ای متمایز و بی‌نظیر در تاریخ است:
«خیلیها در دنیا قیام کردند، رهبری داشتند؛ کشته هم شدند. در بین اینها، از اولاد پیغمبران و از ائمّه هم کم نبودند. اما سیدالشهدا یک فرد خاص است. حادثه‌ی کربلا، یک حادثه‌ی منحصر به فرد است. شهدای کربلا، یک جایگاه منحصر به خودشان دارند.» ۱۳۷۲/۱۰/۲۶ [۱۷]
و این‌گونه است که:
«این جنس ناب، تا کنون مانده است و تا ابد هم خواهد ماند.» ۱۳۷۲/۱۰/۲۶ [۱۸]

پی‌نوشت‌ها:
۱. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۱/۴/۱۰
۲. بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم ۱۳۸۴/۱۱/۵
۳. بیانات در دیدار جمعی از روحانیون ۱۳۷۴/۳/۳
۴. بیانات در دیدار جمعی از پاسداران ۱۳۷۲/۱۰/۲۶
۵. همان
۶. بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) ۱۳۷۵/۳/۲۰
۷. همان
۸. بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۱/۲۶
۹. بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم ۱۳۸۴/۱۱/۵
۱۰. بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۴/۳/۱۹
۱۱. بیانات در پادگان دوکوهه‌ ۱۳۸۱/۱/۹
۱۲. بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم ۱۳۸۴/۱۱/۵
۱۳. بیانات در دیدار جمعی از روحانیون کهگیلویه و بویراحمد ۱۳۷۳/۳/۱۷
۱۴. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۱/۴/۱۰
۱۵. همان
۱۶. بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۱/۲۶
۱۷. بیانات در دیدار جمعی از پاسداران ۱۳۷۲/۱۰/۲۶
۱۸. همان
مأخذ:ماندگار تا ابد

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • 2
  • 3

دعای روز

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

مدرسه علمیه امام خامنه ای کرمانشاه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • آرشیو
    • اخلاق
    • علمی
    • فرقه شناسی
    • تاریخ
    • سیاست
    • مهدویت
    • تفسیر
  • گالری عکس
  • هنر
  • محرم
  • خصوصیات قیام عاشورا
  • درسی از عاشورای امام حسین علیه السّلام
  • ذکر مصیب آب آور کربلا
  • حسینی که نشناختیم
  • از اماره تا مطمئنه راهی نیست
  • طلاب و کم توجهی آنان به سینما
  • چقدر زیباست آنجایی که فریب نیست
  • عکس هایی از اردوی راهیان نور مدرسه علمیه امام خامنه ای
  • ندای فطرت
  • کتاب های عاشورایی برای مداحان و واعظان
  • حکم شرعی خواندن زن در مجالس عزاداری
  • تجلی زینب از عصر عاشورا
  • من جهنمی شوم برای اینکه دیگران بهشت روند؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس