درسی از عاشورای امام حسین علیه السّلام

21 مهر 1395 توسط محمدی

آن گاه که خبر شهادت مسلم بن عقیل به سمع مبارک حضرت اباعبدالله حسین بن علی علیه السّلام رسید، حضرت خطاب به همراهان فرمودند:
«امّا بعد إنّه قد نزل من الامر ما قد ترون»
پس از حمد و سپاس خداوند، می بینید چه جریاناتی واقع شده است.
سپس فرمودند:
«إنّ هذه الدّنیا قد تغیّرت و تنکّرت و ادبر معروفها»
به راستی که دنیا دگرگون، و اوضاع ناشناخته ای بر آن حاکم شده است.پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، دین اسلام را برای مردم آورد و مردم قبول و با رسول خدا بیعت کردند که دین خدا را حفظ، و از اصول و ارزش های آن پاسداری کنند.پیامبر برای احقاق حقوق مظلومان و اجرای احکام خدا مبعوث شد و مردم را به حق مداری و حق طلبی دعوت کرد و حق را معروف و باطل را منکر شمرد. در این راستا، اهل بیت خود را با کتاب خدا ملازم و قرین داشت، ولی همه چیز وارونه شد.معروف منکر و منکر معروف شد و از دریای بیکران اسلام به جز قطره هایی کوچک و از چمنزار سرسبز آن به جز علف های خشکیده و زرد باقی نمانده است.آیا نمی بینید که به حق عمل نمی کنند و از باطل روی نمی گردانند؟ یعنی حق ناشناخته و باطل معروف و مطلوب واقع شده است.
«فلم یبق منها الّا صبابة کصبابة الاناء..»
قطره هایی از آب که در ته کاسه باقی می ماند و هنگامی که ظرف را برگردانند، قطره قطره به زمین می ریزد، «صبابة» می گویند. حضرت می فرماید: از اقیانوس بی کران اسلام جز قطره های کوچک باقی نمانده است.
«و خسیس عیش کالمرعی الوبیل..»
«و از گلستان دین جز گیاهان خشکیده و زرد اثری دیده نمی شود.»
«ألا ترون أنّ الحقّ لا یعمل به..»
«نمی بینید که مردم به حق عمل نمی کنند.»
«و أنّ الباطل لا ینتهی عنه.»
در بعضی از نسخ «لا یتناهی عنه» است.مردم از باطل خودداری نمی کنند. این ها دلیل این است که دنیای اسلام و جو معنوی آن، به جو باطل برگشته است.اکنون وظیفه چیست؟ و چه باید کرد؟ امام علیه السّلام به درد و درمان هر دو اشاره می کند. پس از بیان درد می فرماید:
«لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقّا.»

در چنین موقعیت حساس که دین خدا و حق و حقیقت در معرض خطر است، مؤمن بایستی به راستی نسبت به لقاء خدا رغبت نشان دهد. یعنی تا سر حد جان خود را آماده دفاع از خق کند تا پیروز شود و یا به لقاء خدا نایل شود. برای مؤمن در چنین اوضاع و احوال، راهی جز این نیست که آماده لقاءالله شود. همین آمادگی بالاترین عمل و مؤثرترین بازدارنده در برابر دشمنان حقیقت است.
دشمن هیچگاه نباید آسوده خاطر باشد و هر کار که می خواهد انجام دهد و مانع و رادعی سر راه خویش نداند، و حضور سربازان مؤمن و جان بر کف که همواره موجب هراس و بیم مفسدان و محاربان است، نبیند. مؤمنانی که خود را از خدا می دانند و سرانجام زندگی را به خدا پیوند زده اند و می گویند: «إنّا للهَّ وَ إنّا إِلَیهِ رَاجِعونَ».
به تعبیر علمی این اعتقاد یک فرد موحد است که: «از خدا می آییم و به خدا برمی گردیم.» حضرت امام حسین می فرماید: اگر مؤمنان بخواهند این محیط فاسد را اصلاح کنند، باید آماده لقاءالله باشند.
لام در «لیرغب»_ در کلام امام لام امر غایب است، و از معنای آن التزام فهمیده می شود، نه این که به صورت ظاهر اظهار رغبت بکند.مؤمن باید از روی واقعیت و حقیقت آرزوی کشته شدن در راه خدا را داشته باشد. نه این که گوشه ای بنشیند و فقط آرزوی مرگ کند. بعضی از مردم در هنگام ناراحتی آرزوی مرگ می کنند و می گویند: خدایا! مرگ ما را برسان که تحمل دیدن این اوضاع را نداریم. امام حسین مؤمنان را به این گونه مردن تشویق نمی کند که این مرگ مؤمن نیست.مرگ مؤمن با جهاد در راه خدا شکل می گیرد. امام حسین می فرماید:
«إنّی لاأری الموت ألّا الحیوة»

«من مرگ را جز حیات (زندگی جاودانه) نمی بینم.»
در بعضی از نسخ، «الاالسعادة» است ولی عبارت اول رساتر از تعبیر دوم است. حضرت می فرماید: من که امام شما هستم، مرگ را حیات می بینم. حیات ما در مردن است یعنی مردن در راه خدا. اگر زنده بمانیم، مرده هستیم.

«و لا الحیوه مع الظّالمین الّا برما»
«و زنده بودن ما با ستمکاران چیزی جز ذلت و بدبختی نیست.»
سپس می فرمایند:

«إنّ النّاس عبید الدّنیا، والدّین لعق علی ألسنتهم.»
«مردم بندگان دنیایند و دین «لق لقة» زبانشان است.»
این اشارت از حضرت در این جمله کوتاه، پاسخ کسانی است که اکثریت را معیار و میزان حقانیت می شمارند. حضرت می فرماید: اکثریتی که در دینداری ثبات قدم ندارد و دین را در چهارچوب منافع مادی و مصالح شخصی و یا گروهی می خواهد، یعنی تا آن جا که دینداری به دنیای آنان زیانی وارد نکند دین دارند ولی همین که گرفتاری پیش آید فرار می کنند، خواست چنین اکثریتی نمی تواند ملاک حق و حقیقت باشد. خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

«و إن تطع أکثر من فی الأرض یضلّوک..»
«و اگر پیرو اکثریت بشوی تو را گمراه می کنند..»

«والدّین لعق علی ألسنتهم.»
زیرا دین لقه لقه ی زبانشان است. «لعق» به آب دهانی می گویند که در حال افتادن است. یعنی دین سر زبانشان است و ثباتی ندارد.

«یحوطونه مادرّت معایشهم.»
«این مردم به گرد دین می چرخند مادام که زندگی شان بچرخد.»
یعنی اگر در سایه این شعارها وضعشان خوب باشد، برای دین سینه می زنند و پرچم دین را بلند می کنند، ولی اگر نوبت جهاد و فداکاری در راه دین برسد، همه فرار را بر قرار ترجیح می دهند.عبارت «دَرّ» کنایه از توسعه زندگی و رفاه است. خلاصه تا در رفاه و آسایش هستند دیندارند.

«فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون»
«اما وقتی گرفتار بلا و آزمایش شوند، دینداران واقعی اندک اند.»
«دیّان» صیغه مبالغه و کنایه از عمق دینداری است. مانند «علامه»، یعنی عالمی که عمیق و مایه دار است. وقتی بلا بیاید، «دیّانون» کم می شوند. قرآن کریم مؤمنان را چنین توصیف می فرماید:

«أنّ الله یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفّا کأنّهم بنیان مّرصوص»«سوره صف/4»
«خداوند دوست دارد کسانی را که همانند بنیادی پولادین و نفوذ ناپذیر در صف واحد در راه خدا می جنگند.»
در زمان ما هم عباراتی که از امام حسین نقل شده مصداق دارد. لذا اگر ما دقت نکنیم و مواظب و مراقب نباشیم، انقلاب ما نیز به این نابسامانی ها دچار خواهد شد. نباید دلمان را خوش کنیم که دنیا خوب شده و انقلاب کردیم، با آمریکا جنگیدیم و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و ما با خیال راخت در دانشگاه ها درس بخوانیم و مدرک بگیریم و بعد پست و مقامی و دلمان خوش باشد که حادثه ای رخ نمی دهد. خیر، این طور نیست. شما و بنده و همه انقلابیون و علاقه مندان به انقلاب باید آماده باشیم. یعنی این هشدار امام را همواره به یاد داشته باشیم که «لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقا». ان شاءالله همه ما در این جهت صادق باشیم و خداوند تا آخر عمرمان ما را در راه انقلاب و اسلام و امام (قدس سره) ثابت قدم بدارد که خدا مؤمنان را ثابت قدم می دارد:
«یثبّت الله الّذین آمنوا بالقول الثّابت فی الحیاة الدّنیا و فی الاخرة..»«سوره ابراهیم/27»

 

گوشه ای از سخنرانی آیت الله مهدوی کنی مندرج در ماهنامه کیهان فرهنگی

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

ذکر مصیب آب آور کربلا

20 مهر 1395 توسط محمدی

امروز روز تاسوعاست و رسم بر این است که در روز تاسوعا راجع به شهادت ابالفضل العباس، گویندگان و نوحه سرایان روضه می خوانند، ظاهرا  ابالفضل العباس در میان مردان امام حسین علیه السّلام آخرین کسی است که به شهادت رسیده است در روز عاشورا؛ آنطور که از مجموع قرائن به دست می آید از مردان رزم آور غیر از کودک 6 ماهه مثلا یا بچه 11 ساله، از رزم آوران آخرین کسی است که قبل از امام حسین به شهادت رسیده است و این شهادت هم باز در راه یک عمل بزرگ، یعنی آوردن آب برای لب تشنگان خیمه های اباعبدالله الحسین.

در این زیارات و کلماتی که از ائمه علیهم السّلام راجع به ابالفضل العباس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا؛ بصیرت ابالفضل العباس کجاست؟ خب همه ی این ها صاحبان بصیرت بودند، اما این بصیرت را بیشتر نشان داد که در روز تاسوعا مثل امروز عصری، وقتی که یک فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات بدهد یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان نامه کردند گفتند ما تو را امان می دهیم آن چنان برخورد مردانه و جوانمردانه ای کرد که دشمن را پشیمان کرد؛ من از حسین جدا بشوم؟ وای بر شما، اف بر شما و امان نامه ی شما.

نمونه دیگر بصیرت او این بود که در روز عاشورا سه تا از برادرانش هم با او بودند؛ می دانید که اینها چهار برادر از یک مادر بودند، ابالفضل العباس برادر بزرگ بود و جعفر بود و عبدالله بود و عثمان بود، سه برادر، برادران ابالفضل العباس بودند، ابالفضل به سه برادر خود دستور داد که قبل از او بروند به میدان و مجاهدت کنند و به شهادت رسیدند، این هم بصیرت اوست.

انسان برادران خود را در مقابل چشم خود برای حسین بن علی قربانی بکند، به فکر مادر داغدارش نباشد و بگوید حالا یکی از این برادرها برود که مثلا مادرم دلخوش باشد، به فکر سرپرستیه فرزندان خودش نباشد که در مدینه هستند_بچه های صغیر و کوچک_ این همان بصیرت است.

وفاداری حضرت ابالفضل العباس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه ی فرات و ننوشیدن آب است، البته این نقل معروفی که در همه ی دهان ها هست که امام حسین علیه ابالفضل العباس را فرستادند برای آوردن آب؛ آنچه که من در نقل های معتبر مثل ارشاد مفید و لهوف ابن طاووس دیدم اندکی با این تفاوت دارد که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر میکند.

در این کتاب های معتبر روایاتی که هست اینطور است، در آن لحظات آخر یا ساعت آخر آنقدر تشنگی فشار آورد بر این بچه ها، بر این کودکان بر این دختران صغیر، بر اهل حرم که خود امام حسین و ابالفضل با هم به طلب آب رفتند، ابالفضل العباس تنها نرفت، خود امام هم با ابالفضل العباس با هم حرکت کردند و رفتند به طرف همان شریعه فرات، آن شعبه ای از نهر فرات که در این منطقه بود، بلکه بتوانند یک آبی بیاورند.

درباره جنگ این دو برادر پشت به پشت هم، در میدان حرف های خیلی عجیبی زدند آن چنان این دو برادرِ شجاع و قوی پنجه؛ آن یکی امام حسین است در سن نزدیک به شصت سالگی، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نام آوارن بی نظیر است، این هم که برادرش ابالفضل العباس است با آن خصوصیاتی که همه شناختند: جوانیست سی و چند ساله، این دو برادر با هم، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم در وسط این دریای لشکر دشمن، لشکر را می شکافند برای این که خودشان را برسانند به آب فرات، بلکه بتوانند آبی بیاورند.

در اثنای این جنگ سخت هست که ناگهان امام حسین احساس می کند بین او و برادرش عباس در میدان جنگ جدایی افتاد، لشکر بین این دو را فاصله انداختند، در همین حیث و بیص که ابالفضل العباس به آب نزدیک تر شده، خودش را به لب آب میرساند، آنطور که نقل می کنند مشک آب را پر میکند که ببرد برای خیمه ها، هر انسانی در اینجا به خودش حق می دهد که یک کف آبی هم به لب های تشنه خودش برساند، اینجا آن وفاداری خودش را نشان داد،ابالفضل العباس وقتی که آب را برداشت تا چشمش به آب افتاد فذکر عطش الحسین..

به یاد لب های تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه ی عطشناکانه ی علی اصغر دلش نیامد که آب را بنوشد، آب را ریخت روی آب، آمد بیرون و در این بیرون است که آن حوادث رخ میدهد و امام حسین علیه السّلام ناگهان صدای برادر رو میشنود که از وسط انبوه لشکر فریاد زد یا اخا ادرک اخاک.

ذکر مصیبت مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای حفظه الله

فایل صوتی:http://s15.khamenei.ir/ndata/news/10725/13890923_2758_32k.mp3

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

حسینی که نشناختیم

14 مهر 1395 توسط محمدی

باز هم به لطف خدای متعال، مدرسه علمیه امام خامنه ای مدظله العالی، میزبان استاد گرانقدر و عالی مرتبه، حجت الاسلام سید امیر محمدی پور بود. استاد طبق معمول نفوذ کلام داشت و هنگام سخنرانی ایشان، سکوت فضای سالن را پر کرده بود، فطرت ها متوجه سخنانی بودند که با عمق اعتقاد بیان می شدند. برخی هم مشغول یادداشت برداری بودند اما اصل کار، عمل به آن ها است. نمی دانم در آن جمع چند نفر از طلاب با خود عهد بستند که روی منبر باید از صحبت های استاد الهام بگیرند و افق دید خود را محدود به بیان احکام فردی نکنند!!! خدا خود می داند ما که نمی دانیم!!! به هر حال حجت بر ما تمام شد!!

بعد از برپایی نماز جماعت در مدرسه، به امامت استاد، می دانستم که اگر ایشان روی منبر بنشینند، از عاشورای سیاهی که بیشتر مداحان ساخته اند چیزی نمی گویند، نمی گویند ای وای حسین کشته شد دستش را بریدند سرش را بریدند حسین را در قتلگاه انداختند و زینب آشفته حال شد و ضجه زد و …

می دانستم استاد پشت میکروفون فریاد نمی زند ای حاجت دارا ای مریض دارا هر کسی با هر نیتی که اومده اینجا ان شاءالله حاجتشو بگیره و بره.. او برای تهییج عواطف ما از قوه تخیلی که قدرت پرداخت میلیاردها داستانک را دارد مدد نگرفت.  او حتی از قربان صدقه هایی که بعضی مداحان نقل می کنند انزجار داشت: ای قربان قد و بالات برم، تو لباس دومادی آرزو داشتم ببینمت و .. اینها چیست که به خورد مردم می دهند!!! مگر هدف از زنده نگه داشتن عزاداری برای امام حسین (ع) این چیزها بوده است؟

در حالی که همان ها امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) آن اسوه های مقاومت را، با بدن هایی زخمی و روحیه ای پریشان معرفی کرده اند و در حد طلب حاجت از شأن آنان کاسته اند. مگر حسین خروج نکرد جز برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دین؟ بله بازگرداندن دین به اسلام ناب محمدی در رأس عمل حسین قرار داشت پس کجا رفته بیان حماسه و اندیشه حسینی در مجالس روضه های ما؟ آیا زنان و مردان ما پس از این همه مجلس روضه رفتن هنوز هم تاب مقاومت در مقابل تحریم ها و یاوه گویی های استکبار را دارند یا که نه از ترس جنگ نظامی حاضرند دین خود را به دنیای خود بفروشند و با سرنوشت میلیاردها انسان مستضعف در سراسر کره زمین بازی کنند؟ آیا تا به حال دریافته اند که علی اصغر کودک، شهید راه سازش نکردن با دشمن بوده؟ یا که نه عادت دارند گهواره اش را وسط مجالس روضه بگذارند و به آن دخیل ببندند؟ آیا حاضرند یک نان را با 75 میلیون نفر تقسیم کنند و زیر بار ذلت نروند؟

امام حسین(ع) یک اصلاح طلب به معنای واقعی بود؛ اما امروزه ببینید واژه اصلاحات را چگونه تحریف کرده اند!!! اصلاحات امروزی یعنی دوستی با استکبار و تطبیق دین با خواسته های نفسانی، اما اصلاحگری در سیره امام حسین (ع) نپذیرفتن ظلم و جنگ جنگ تا پیروزی بر استکبار است.

برخی با نادانی امام حسین(ع) را اینگونه تفسیر می کنند: یک فرد سازشگر و جویای صلح!!! برخی هم که اصلا نمی دانند حرکت امام حسین(ع) سیاسی بوده و او را فقط عابدی تسبیح به دست می پندارند و خود دائما به این و آن می گویند ما از سیاست خوشمان نمی آید!!!

دو تفسیر غلط و خطرناک که شاید در میان خواص هم موجود باشد و مسبب های آن چه می تواند باشد جز هوای نفس، جهل، شیطان، دنیا و طاغوت؟

 

برگرفته از سخنان حجت الاسلام سید امیر پور محمدی به همراه اندکی دخل و تصرف

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

از اماره تا مطمئنه راهی نیست

07 مهر 1395 توسط محمدی

بسم ربّ شهداء و الصدیقین

بسم ربّ شهداء و الصدیقین ورد زبانم است اما به ندرت پیش آمده که در معنایش تدبیر کنم! عوامانه به دفاع مقدس نگاه می کنم تمام واقعیت ماجرا این است! چون از ربّ فقط به ظاهر لفظی آن اکتفا کرده ام و در عمق بی منتهای آن غوطه ور نشده ام.

فرق من با شهداء و صدیقین در این تشخیص است؛ آن ها اهل تشخیص  بودند و یافته بودند که ربّ پرورش دهنده انسان و عالم به تمام رموز او است؛ برای همین تنها دارنده حق ولایت ، ذات اقدس ربّ العالمین است و تکلیف هایش منطبق با طبیعت وجودی انسان ها و موجب کمال است که در سایه عمل لذتی بی منتها به ارمغان دارند.

 

لبخندهای رزمندگان نشان از این لذت دارد و اینجاست که باید بگویم لبخندها هم حرفی برای گفتن دارند: از اماره تا مطمئنه راهی نیست اگر تکلیف را تشریف بپنداری. هیچوقت فراموش نمی کنم ، اولین باری که صحنه بازسازی جنگ را در قالب یک رزمایش دیدم در دل می خواستم که هر چه زودتر از این وضعیت وحشت زا خلاص شوم؛ اصلا در مخیله ام هم نمی گنجید که صدای بمب های آتش افکن اینقدر مهیب باشد! تازه پی بردم که اطاعت چقدر دشوار است!!!!!! جالب است که به دفاع هم جهاد اصغر می گویند نه اکبر!!!!!

و اما الان که جنگ در کار نیست…

به قول شهید آوینی باب جهاد اصغر بسته شد باب جهاد اکبر که باز است؛ اما آیا ما این باب را دیده ایم یا که نه فقط درباره اش حرف ها شنیده ایم؟ شاید هم در وجود ما اینطور جنگی برپاست با چنین صداهای مهیب و گوش خراشی!! اما اگر تا به الان صدایی نشنیده ایم و آتشی ندیده ایم حقیقت آن است که تعلقات ما را کر کرده است مگر می شود دید و شنید اما  باز هم اطاعت نکرد؟

گمان کرده ایم که دفاع  انجام چند عملیات  نظامی و خنثی کردن مین است، برای همین است که گاهی مهمات کم می آوریم و متوجه نیستیم که مهمات نداریم!!! جهاد اکبر را از آن جهت اکبر گفته اند که بر اصغر تسلط  دارد شهدا مظهر تسلط  درون بر برون بودند اگر آنان باب جهاد اکبر را ندیده بودند انبار وجود خود را از مهماتی که ابدا با مهمات ظاهری قابل مقایسه نیستند مملو نمی ساختند حال باید تا حدودی فهمید که چرا پیغمبر خاتم صلوات الله علیه و آله فرمود بدترین دشمن تو نفس توست.

من می دانم که منشا تمام بدختی هایم از جهل است تا به حال وقتی را برای دیدن این باب تعیین کرده ام؟ چقدر فرمان خدا را بر فرمان نفس ارجح شمرده ام؟ شاید به حوزه علمیه آمدن برای دیدن این باب بوده است نه به خاطر اینکه متقی ترین آدم شهر من بوده ام و از این دست خیالات تکبر برانگیز!!   

 حالا که حضرت ربّ بر بنده حقیر منت گذاشته و به حوزه علمیه دعوت کرده است تا چقدر از مدیر و معاون و استاد فرمان می برم؟ تا چقدر راحت طلبی را بر شرکت در کلاس ها و مباحثه ترجیح نمی دهم؟ تا چقدر به دنبال توجیه برای فرمان نبردن هستم؟

شهدا به ما آموختند که سختی مترادف با دنیاگرایی و راحتی مترادف با تکلیف مداری است پس این دو را جا به جا نکنیم تا با جان دریابیم از اماره تا مطمئنه راهی نیست اگر جهاد واقعا «اکبر» باشد.

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

طلاب و کم توجهی آنان به سینما

06 شهریور 1395 توسط محمدی

«با اینکه نه سینمایی هستم، نا با این چیزها ارتباط دارم، اما بالاخره می دونید تبعا اطلاعات ما محدود به راه های اطلاع گیری شماها نمیشه؛ ما اطلاعات وسیعتری داریم ما خبر داریم که واقعا کار دارن میکنند. همین مجموعه های جهانی از جمله «کَن»، و بعضی از جشنواره های دیگه واقعا کار می کنند. این ها هدف دارند این ها دوست می دارن که از حضور هنرمند برجسته ایرانی در اونجا یک استفاده ای ببرند در جهت سیاسی. درسته ما نسبت به برخی از فیلم ها ممکن است معترض باشیم لکن کارگردان رو من متهم نمی کنم عوامل گوناگونی هست برای خطا در جهت گیری یک فیلم؛ خب من یه مقداری وزرات ارشاد رو، یک مقدار سازمان تبلیغات رو و یک مقدار حوزه علمیه رو، اینها رو من مخاطب قرار میدم میگم شما چه کردید؟»

رهبر معظم انقلاب

و اما سخنی کوتاه با طلاب

متن ذیل با توجه به بیانات رهبری در باب سینمای متعهد، دینی و انقلابی نگاشته شده است.

با توجه به این که خودشناسی مقدمه خدا شناسی است لازمه تعهد در هنر رسیدن به خودشناسی است، در این میان روحانیت موظف به تفهیم این مطلب برای هنرمندان است زیرا تا هنرمند به حقیقت ذاتی خود پی نبرده باشد هرگز قادر به احساس مسئولیت مقابل انسان ها نیست و نمی تواند اثری منطبق با آموزه های الهی و دینی به جامعه ارائه کند.لذا روحانیت وظیفه دارد در ابعاد اعتقادی، فقهی و اخلاقی استعدادهای بالقوه هنرمندان را بالفعل و شکوفا کند.  

تعهد به فرم و مضمون مسأله ی پر اهمیتی است؛فرم ساختار ظاهری یک فیلم است و شامل صحنه آرایی، پوشش، چهره آرایی،دیالوگ های بازیگران،موسیقی متن،انواع قاب دوربین و .. می شود که هریک در فضاسازی و اثر گذاری بر مخاطب نقش قابل توجهی دارند.اگر فرم سینما با معارف دینی ناسازگار باشد فرهنگ کشور دست به گریبان چالش هایی عمیق می شود از آن جهت که سینما به منزله دانشگاه است و هر عملی در آن متعاقبا عکس العملی در پی دارد. به همین منظور تعهد هنرمند به فرم، تعهد به آموزه های دینی از جمله احکام اسلامی است که در این زمینه روحانیون موظف به تفقه در زمینه هنر هستند؛ و اما مضمون که اصلی ترین بخش یک فیلم است. در واقع مضمون خط فکری داستان فیلم و پیام نهایی آن است که از دو حالت خارج نیست؛ یا دربردارنده یک مفهوم مقدس است و یا به القائات شیطانی می پردازد؛ ممکن است فرم و محتوای اثر بینابین باشد اما نباید فراموش کرد که حربه شیطان آمیختن حق و باطل است؛ نباید به خیال اینکه مضمون اثر فطری است اشکالات شرعی را نادیده گرفت و آن ها را حمل بر صحت کرد.گاه گاه چنین تساهل و تسامحی در میان افراد حزب اللهی  مشاهده می شود.

نکته دیگر نقدهای سکولاری است که بر آثار سینمایی وارد می شوند؛ نقد سکولار به این معنا که تنها فرم اصالت دارد و مضمون به حاشیه رانده می شود. البته فرم بدان معنا که باید نقد شود، نقد نمی شود و منتقدان  اشکالات شرعی وارد بر فرم را نادیده می گیرند و غالبا در نقد، اصول و تکنیک های فیلمسازی اولویت دارد؛ اگرچه نقد تکنیک خالی از اهمیت نیست اما  زدودن عناصر و عوامل خلاف شرع ارجحیت دارد .         

هم اکنون سینما و رسانه های مشابه تبدیل به یک الگوی فرهنگی دارای قدرت شده اند که اگر نادیده گرفته شوند خسارت های جبران ناپذیری را به بدنه فرهنگی اجتماع وارد می کنند؛از این رو روحانی یا طلبه باید عالم به زمان باشد و در زمینه نقد فیلم و رسانه بر دانش خود بیافزاید.      

 داستان گویی شیوه ای است که خداوند متعال در قرآن کریم آن را به کار گرفته تا انسان ها از پیام های آن عبرت بگیرند. داستان ابزاری برای اشاعه ارزش های والا است و نباید آن را کوچک شمرد. امروزه داستان پردازی در سینما ضعیف است؛طلبه مستعد در زمینه داستان پردازی اگر راه اخلاص را طی کند، با عنایت خداوند می تواند داستان هایی والا و منطبق با گرایش های فطری انسان ها خلق کند.                       

تاریخ اسلام به وفور چهره هایی دارد که نباید از اذهان پاک شوند.این رسالت بر ذمه هنرمندان مومن و انقلابی است. 

یک طلبه

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • 2
  • 3

دعای روز

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

مدرسه علمیه امام خامنه ای کرمانشاه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • آرشیو
    • اخلاق
    • علمی
    • فرقه شناسی
    • تاریخ
    • سیاست
    • مهدویت
    • تفسیر
  • گالری عکس
  • هنر
  • محرم
  • خصوصیات قیام عاشورا
  • درسی از عاشورای امام حسین علیه السّلام
  • ذکر مصیب آب آور کربلا
  • حسینی که نشناختیم
  • از اماره تا مطمئنه راهی نیست
  • طلاب و کم توجهی آنان به سینما
  • چقدر زیباست آنجایی که فریب نیست
  • عکس هایی از اردوی راهیان نور مدرسه علمیه امام خامنه ای
  • ندای فطرت
  • کتاب های عاشورایی برای مداحان و واعظان
  • حکم شرعی خواندن زن در مجالس عزاداری
  • تجلی زینب از عصر عاشورا
  • من جهنمی شوم برای اینکه دیگران بهشت روند؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس