درسی از عاشورای امام حسین علیه السّلام
آن گاه که خبر شهادت مسلم بن عقیل به سمع مبارک حضرت اباعبدالله حسین بن علی علیه السّلام رسید، حضرت خطاب به همراهان فرمودند:
«امّا بعد إنّه قد نزل من الامر ما قد ترون»
پس از حمد و سپاس خداوند، می بینید چه جریاناتی واقع شده است.
سپس فرمودند:
«إنّ هذه الدّنیا قد تغیّرت و تنکّرت و ادبر معروفها»
به راستی که دنیا دگرگون، و اوضاع ناشناخته ای بر آن حاکم شده است.پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، دین اسلام را برای مردم آورد و مردم قبول و با رسول خدا بیعت کردند که دین خدا را حفظ، و از اصول و ارزش های آن پاسداری کنند.پیامبر برای احقاق حقوق مظلومان و اجرای احکام خدا مبعوث شد و مردم را به حق مداری و حق طلبی دعوت کرد و حق را معروف و باطل را منکر شمرد. در این راستا، اهل بیت خود را با کتاب خدا ملازم و قرین داشت، ولی همه چیز وارونه شد.معروف منکر و منکر معروف شد و از دریای بیکران اسلام به جز قطره هایی کوچک و از چمنزار سرسبز آن به جز علف های خشکیده و زرد باقی نمانده است.آیا نمی بینید که به حق عمل نمی کنند و از باطل روی نمی گردانند؟ یعنی حق ناشناخته و باطل معروف و مطلوب واقع شده است.
«فلم یبق منها الّا صبابة کصبابة الاناء..»
قطره هایی از آب که در ته کاسه باقی می ماند و هنگامی که ظرف را برگردانند، قطره قطره به زمین می ریزد، «صبابة» می گویند. حضرت می فرماید: از اقیانوس بی کران اسلام جز قطره های کوچک باقی نمانده است.
«و خسیس عیش کالمرعی الوبیل..»
«و از گلستان دین جز گیاهان خشکیده و زرد اثری دیده نمی شود.»
«ألا ترون أنّ الحقّ لا یعمل به..»
«نمی بینید که مردم به حق عمل نمی کنند.»
«و أنّ الباطل لا ینتهی عنه.»
در بعضی از نسخ «لا یتناهی عنه» است.مردم از باطل خودداری نمی کنند. این ها دلیل این است که دنیای اسلام و جو معنوی آن، به جو باطل برگشته است.اکنون وظیفه چیست؟ و چه باید کرد؟ امام علیه السّلام به درد و درمان هر دو اشاره می کند. پس از بیان درد می فرماید:
«لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقّا.»
در چنین موقعیت حساس که دین خدا و حق و حقیقت در معرض خطر است، مؤمن بایستی به راستی نسبت به لقاء خدا رغبت نشان دهد. یعنی تا سر حد جان خود را آماده دفاع از خق کند تا پیروز شود و یا به لقاء خدا نایل شود. برای مؤمن در چنین اوضاع و احوال، راهی جز این نیست که آماده لقاءالله شود. همین آمادگی بالاترین عمل و مؤثرترین بازدارنده در برابر دشمنان حقیقت است.
دشمن هیچگاه نباید آسوده خاطر باشد و هر کار که می خواهد انجام دهد و مانع و رادعی سر راه خویش نداند، و حضور سربازان مؤمن و جان بر کف که همواره موجب هراس و بیم مفسدان و محاربان است، نبیند. مؤمنانی که خود را از خدا می دانند و سرانجام زندگی را به خدا پیوند زده اند و می گویند: «إنّا للهَّ وَ إنّا إِلَیهِ رَاجِعونَ».
به تعبیر علمی این اعتقاد یک فرد موحد است که: «از خدا می آییم و به خدا برمی گردیم.» حضرت امام حسین می فرماید: اگر مؤمنان بخواهند این محیط فاسد را اصلاح کنند، باید آماده لقاءالله باشند.
لام در «لیرغب»_ در کلام امام لام امر غایب است، و از معنای آن التزام فهمیده می شود، نه این که به صورت ظاهر اظهار رغبت بکند.مؤمن باید از روی واقعیت و حقیقت آرزوی کشته شدن در راه خدا را داشته باشد. نه این که گوشه ای بنشیند و فقط آرزوی مرگ کند. بعضی از مردم در هنگام ناراحتی آرزوی مرگ می کنند و می گویند: خدایا! مرگ ما را برسان که تحمل دیدن این اوضاع را نداریم. امام حسین مؤمنان را به این گونه مردن تشویق نمی کند که این مرگ مؤمن نیست.مرگ مؤمن با جهاد در راه خدا شکل می گیرد. امام حسین می فرماید:
«إنّی لاأری الموت ألّا الحیوة»
«من مرگ را جز حیات (زندگی جاودانه) نمی بینم.»
در بعضی از نسخ، «الاالسعادة» است ولی عبارت اول رساتر از تعبیر دوم است. حضرت می فرماید: من که امام شما هستم، مرگ را حیات می بینم. حیات ما در مردن است یعنی مردن در راه خدا. اگر زنده بمانیم، مرده هستیم.
«و لا الحیوه مع الظّالمین الّا برما»
«و زنده بودن ما با ستمکاران چیزی جز ذلت و بدبختی نیست.»
سپس می فرمایند:
«إنّ النّاس عبید الدّنیا، والدّین لعق علی ألسنتهم.»
«مردم بندگان دنیایند و دین «لق لقة» زبانشان است.»
این اشارت از حضرت در این جمله کوتاه، پاسخ کسانی است که اکثریت را معیار و میزان حقانیت می شمارند. حضرت می فرماید: اکثریتی که در دینداری ثبات قدم ندارد و دین را در چهارچوب منافع مادی و مصالح شخصی و یا گروهی می خواهد، یعنی تا آن جا که دینداری به دنیای آنان زیانی وارد نکند دین دارند ولی همین که گرفتاری پیش آید فرار می کنند، خواست چنین اکثریتی نمی تواند ملاک حق و حقیقت باشد. خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
«و إن تطع أکثر من فی الأرض یضلّوک..»
«و اگر پیرو اکثریت بشوی تو را گمراه می کنند..»
«والدّین لعق علی ألسنتهم.»
زیرا دین لقه لقه ی زبانشان است. «لعق» به آب دهانی می گویند که در حال افتادن است. یعنی دین سر زبانشان است و ثباتی ندارد.
«یحوطونه مادرّت معایشهم.»
«این مردم به گرد دین می چرخند مادام که زندگی شان بچرخد.»
یعنی اگر در سایه این شعارها وضعشان خوب باشد، برای دین سینه می زنند و پرچم دین را بلند می کنند، ولی اگر نوبت جهاد و فداکاری در راه دین برسد، همه فرار را بر قرار ترجیح می دهند.عبارت «دَرّ» کنایه از توسعه زندگی و رفاه است. خلاصه تا در رفاه و آسایش هستند دیندارند.
«فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون»
«اما وقتی گرفتار بلا و آزمایش شوند، دینداران واقعی اندک اند.»
«دیّان» صیغه مبالغه و کنایه از عمق دینداری است. مانند «علامه»، یعنی عالمی که عمیق و مایه دار است. وقتی بلا بیاید، «دیّانون» کم می شوند. قرآن کریم مؤمنان را چنین توصیف می فرماید:
«أنّ الله یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفّا کأنّهم بنیان مّرصوص»«سوره صف/4»
«خداوند دوست دارد کسانی را که همانند بنیادی پولادین و نفوذ ناپذیر در صف واحد در راه خدا می جنگند.»
در زمان ما هم عباراتی که از امام حسین نقل شده مصداق دارد. لذا اگر ما دقت نکنیم و مواظب و مراقب نباشیم، انقلاب ما نیز به این نابسامانی ها دچار خواهد شد. نباید دلمان را خوش کنیم که دنیا خوب شده و انقلاب کردیم، با آمریکا جنگیدیم و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و ما با خیال راخت در دانشگاه ها درس بخوانیم و مدرک بگیریم و بعد پست و مقامی و دلمان خوش باشد که حادثه ای رخ نمی دهد. خیر، این طور نیست. شما و بنده و همه انقلابیون و علاقه مندان به انقلاب باید آماده باشیم. یعنی این هشدار امام را همواره به یاد داشته باشیم که «لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقا». ان شاءالله همه ما در این جهت صادق باشیم و خداوند تا آخر عمرمان ما را در راه انقلاب و اسلام و امام (قدس سره) ثابت قدم بدارد که خدا مؤمنان را ثابت قدم می دارد:
«یثبّت الله الّذین آمنوا بالقول الثّابت فی الحیاة الدّنیا و فی الاخرة..»«سوره ابراهیم/27»
گوشه ای از سخنرانی آیت الله مهدوی کنی مندرج در ماهنامه کیهان فرهنگی